با یک غزل از خانم سمیرا حیدری و یک شعر سپید از خانم
زینب نعمتی بروز هستیم.
هرگز از خودت نگیر حق انتخاب را
دور گردنت بپیچ حلقه ی طناب را
زودتر گذر بکن عمر برکه مرده است
حس نمی کنی مگر بوی منجلاب را؟
سال هاست چهره ات گم شده در آینه
به خودت نشان بده شعر بی نقاب را
خوبتر هدف بگیر چون برای مرگ من
یک گلوله کافی است پر نکن خشاب را
طاقتت سرآمده است ای سکوت لعنتی؟
پشت میله های ترس بشکن اعتصاب را
سمیرا حیدری
چقدر این آه عمیق است
هر چه دست هایم را دراز می کنم
به تو نمی رسند
نفس هایم می چسبد
به جنگلی که از تو عبور می کند
سکوت چنان تو را فرا گرفته
که هر فریادی بزنم
شاخه ای می شکند
آغوش شلوغ شاخه ها
نفسم را بند آورده
حالا که جای تبر
دست های مرا گرفته ای ...
زینب نعمتی