رد می شوی هر لحظه از حال و هوایم
از پرده ی سازم ، سکوتم ، شعرهایم
می ایستی پایان شعری که نگفتم
تا با ردیف دوستت دارم بیایم
از خلوت من اتفاقی می گذشتی
یا نقشه های تازه ای داری برایم
من سر به راه و عاقل و آسوده بودم
عاشق شدم از بس نشستی زیر پایم
با لهجه ای بیگانه گفتم عشقمان مرد
اما مرا لو داد لرزش در صدایم
وقتی سراسیمه به دنبالت دویدم
رسوا شدم با کفش های تا به تایم
حالا فقط یک شب بیا و واقعی باش
دست خیالت رو شده دیگر برایم
وجیهه ابراهیمی